Mon coin de solitude

"از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور / تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد"

Mon coin de solitude

"از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور / تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد"

Mon coin de solitude

اینجا کنج تنهایی من است. از بچگی عادت داشتم، جایی از اتاقم را کنج تنهایی بدانم. پشت دری، کنج دیواری و یا کنار شوفاژی. عموما برای هموار کردن لحظات سختم به آن کنج پناه می بردم. این وبلاگ، برای من حکایت همان کنج آشنا را دارد. کنجی که مجال خلوت با خود را برایم فراهم می کند.

بعد از اسباب کشی به اینجاُ متاسفانه هنوز کل آرشیو را نتوانستم منتقل کنم و برخی از پستها هنوز سرجایشان قرار نگرفته اند. نظرات وبلاگ قبلی هم که متاسفانه همه از بین رفتند...

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

استیصال

يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۸، ۰۵:۵۸ ب.ظ

فردای روزی که از کشورت بازگشته باشی، اخبار را بخوانی و ماتت ببرد. پرت شوی به بهار ۲۰۰۳ زمانی که تلویزیون حمله آمریکا به عراق را نشان می‌داد و تو با همه خامی‌ات میدانستی که این اتفاق آغاز فجایعی بی‌پایان خواهد بود.

حالم بد است و فکر «ایران» لحظه‌ای رهایم نمی‌کند. در این میان رفتارهای پرخاش‌جویانه عده‌ای فقط بیشتر و بیشتر دل‌سردم می‌کند. نفرت‌پراکنی، حرف‌های بی‌مبنا، تکرار شایعات، پذیرش بی سند و مدرک ادعاهایی که مشابه‌شان در طول تاریخ بیان شده و بعدها غیردقیق بودنشان معلوم شده، خط‌کشی و دوقطبی‌سازی همه این‌ها چیزهایی است که حس خفگی می‌دهد. و کاش و ای کاش که در این شرایط حاکمیت کمی فقط کمی با مردمش همدلانه‌تر تا کرده بود.

در اینستاگرام متن احسان محمدی را هم‌خوان کرده بودم در مورد ضرورت حمله نکردن به هم‌دیگر در این شرایط. یکی از آن دوستانی که گاه بسیار عجول است در تصمیم‌گیری و گویی تاب شنیدن نظر مخالف ندارد، برایم پیام داده که «خانمی» «لطف کن» استوری‌هایت را روی من ببند! طبعا اگر خواندن دعوت به همدلی آنقدر برایش سنگین است، خودش می‌نوانست استوری‌‌های من را میوت کند بی آنکه با الفاظ «خانمی» و «لطف کن» بخواهد به من بگوید تاب شنیدن نظر متفاوت ندارد. این رفتار همان چیزی است که می توان passive aggresive نامیدش. 

این‌جور وقت‌ها در غربت بودن سخت‌تر است،  بارها سخت‌تر است.

فردا سر کار رفنن‌م سخت است چرا که بعید می‌دانم هیچ کس بتواند درک کند حال دلی را که در غربت می‌تپد برای آینده نامعلوم کشورش و مردمش. حوصله سوال‌ها و گاه تحلیل‌های حق‌به‌جانب دور از واقعیت‌شان را ندارم.

 

  • ۹۸/۱۰/۱۵
  • دخترچه

نظرات (۳)

حتما در این شرایط در غربت بودن بسیار سخت تر است. روزهای خوبی نیست. خدا قلب همه مان را آرام کند.

پاسخ:
خدا کند...

آنقدر آمدم اینجا را نگاه کردم که پستِ جدیدی نوشته باشید و عنوانِ پستِ آخرتان «استیصال» نباشد و کلمه‌ای باشد گویای حالی خوب و پستِ جدید ننوشته بودید و عنوانِ پستِ آخرتان همین «استیصال» بود که مدتی است بخشی از من ناخودآگاه دنبالِ شرری از معنای خوب است در همین «استیصال» و حالا فکر می‌کنم آیا نه این است که «استیصال» یعنی طلبِ وصل کردن و نه این است که طلبِ وصل کردن یعنی خوب. سردیِ عالم انگار بر این بخش از من اثری ندارد. 

پاسخ:
بارها خواسته‌ام بنویسم همانطور که در خیابان راه می‌رفته ام یا رکاب می‌زدم. اما نشد. به دلایل مختلف که یکی‌شان تعارضِ و تضاد احوالِ خوبِ زندگیِ بیرونیِ شخصی‌ام با احوال ناآرام درونم برای زندگی جمعی ملتی که خود را متعلق به آن می‌دانم است. در اولی لطف و مهربانی خدا را در لحظه‌ها لمس می‌کنم و در تاریکی حال دوم، هیچ ندارم که بگویم...

خواسته بودید همانطور که در خیابان رکاب می‌زده‌اید بنویسید؟ یعنی در حالِ رکاب زدن بنویسید؟‌ حتی خواستنش هم خطرناک است. نکنید. آن تصادفِ قبلی را یادتان رفته؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی