Mon coin de solitude

"از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور / تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد"

Mon coin de solitude

"از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور / تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد"

Mon coin de solitude

اینجا کنج تنهایی من است. از بچگی عادت داشتم، جایی از اتاقم را کنج تنهایی بدانم. پشت دری، کنج دیواری و یا کنار شوفاژی. عموما برای هموار کردن لحظات سختم به آن کنج پناه می بردم. این وبلاگ، برای من حکایت همان کنج آشنا را دارد. کنجی که مجال خلوت با خود را برایم فراهم می کند.

بعد از اسباب کشی به اینجاُ متاسفانه هنوز کل آرشیو را نتوانستم منتقل کنم و برخی از پستها هنوز سرجایشان قرار نگرفته اند. نظرات وبلاگ قبلی هم که متاسفانه همه از بین رفتند...

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

امسال هدیه تولدی گرفتم که اشکهایم را روان کرد. کاش لایقش باشم.  مادرم نوشته بود:

 "...بهتر از جانم امروز بعد از سی سال مثل همیشه از دیدنت شادی در تمام وجودم لبریز میشود و به خود میبالم که چنین گوهری را خداوند به من عطا کرد و از تو به خاطر همه خوبیهات ممنونم که بهتربن پاداش هر مادری فرزند صالح است که در این دنیا باعث افتخار و در آن دنیا باعث آمرزشش خواهد بود برایت در این روز بزرگ که تولدت دقیقا  در زمان شرف الشمس بودبهترین ها همراه با سلامتی عاقبت بخیری و شادکامی وعمری پر برکت از خداوند خواهانم."

خدایا شکرت، هزار بار شکرت. به حق این اشکهایی که روانند از چشمهام، کمکم کن فرزند صالحی باشم.

  • ۰ نظر
  • ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۰۷
  • دخترچه


بیست و نه سالگی کم کم دارد خداحافظی می کند و من برخلاف قدیم ها، نمی ترسم از عددها.

هیچ یادم نبود که پارسال به خودم قول داده بودم که  "بیست و نه سالگی قرار است ، به لطف خدا،  برای من سال حمایت از تنهای کوچکم باشد. و البته سال قدر عزیزان را بیشتر دانستن...".

خدا را شکر که محقق شد این آرزو.

این روزها، قدر در لحظه بودن را می دانم و هرچه خدا را از این بابت شکر کنم، باز هم کم است. تا پیش از تحولات یک سال اخیرم، همین تکنیک به ظاهر ساده را بلد نبودم و مدام ذهنم کار می کرد و سرم سنگین بود و شانه هایم خسته. اما، الان، لااقل سعی خودم را می کنم که موقع رکاب زدن به دوچرخه سواری فکر  کنم و موقع مسواک زدن یه حرکت برس روی دندان هایم.



  • ۰ نظر
  • ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۵۵
  • دخترچه


دلم برات پر میکشه وقتی به وب کم نگاه می کنی و می گی:"عمه دخترچه"...بعد می پرسی: "تو چی هستی؟" و آخر جمله ات رو هم می کشی. بابات میگه:"عمه دخترچه، آدمه!" بعد تو دوباره با تعجب می پرسی :"تو (too) چی هستی؟" و ما تازه می فهمیم که منظورت اینه که من کجام! وقتی بهت می گم کجا زندگی می کنم، باز می پرسی اونجا چی کار می کنی؟! منم می گم:"کار می کنم که پول در بیارم برات bus بخرم!"

من واقعا اینجا چی کار می کنم؟! تو، توی اون قاره دور چی کار می کنی، پسرک ماهِ من؟! چرا ماها انقدر از هم دور شدیم؟ چرا سهم من از تو باید سالی یک بار باشه؟

میدونی؟ جواب اون سوالها سخته، خیلی سخت. من خودم هنوز نمی دونم چی کار می خواهم بکنم. اما یه چیز رو خوب می دونم... اینکه خیلی دوستت دارم ماهی کوچولوی خودم.




  • ۱ نظر
  • ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۱۴
  • دخترچه


این روزها که بحث آقای مجری و خانم مجری و خشونت خانگی داغ است، برخی از حقوقدانان (از جمله کاوه راد در این پست مفید)، به درستی بحث اهمیت وکالت زوجه در طلاق را مطرح کردند. بحث های حقوقی اش مفصل و پیچیده است و اینجا جای مطرح کردنشان نیست. اما به نظرم لازم است که اطلاعات غلطی که این روزها در فضای مجازی بین برخی کاربران رد و بدل میشود، تصحیح شود- البته به زبان غیر تخصصی. من برخی از نکاتی که به نظرم می رسند را در ادامه می نویسم:

1. شروط دوازده گانه سند ازدواج که زوجین مخیر به امضاء آنها هستند هیچ کدام به معنی وکالت مطلق در طلاق (آنچه مردم حق طلاق می نامندش) نیستند. نتیجه امضای این شرط ضمن عقد- که نوعی وکالت مقید است- تنها این است که در صورت تحقق موارد دوازده گاه و اثبات آنها (که همیشه هم کار آسانی نیست)، زوجه می تواند خود را مطلقه کند.

2. وکالت مطلق و غیر مشروط در طلاق از طرف زوج به زوجه داده می شود و عموما در ضمن عقد خارج لازم ثبت می شود. برای اجرای این وکالت نیاز به اثبات هیچ مقدمه ای نیست و زن مانند مرد، هر زمان که بخواهد می تواند حق خود را به اجراء بگذارد. برای اطمینان از اجرای بی خدشه این وکالت، لازم است این وکالت نزد دفتر اسناد رسمی ثبت شود. یکی از بحث هایی که این روزها در مورد بی اثر بودن این وکالت مطرح می شود این است که وکالت نمی تواند بلاعزل باشد! در پاسخ به این ایراد باید گفت که علی رغم اینکه اختلاف نظرهای تخصصی حقوقی در مورد جواز یا لزوم وکالتی که ضمن عقد خارج لازم شرط شده وجود دارد، نظر غالب این است که درج وکالت به عنوان شرط ضمن عقد خارج لازم و تصریح بر بلاعزل بودن آن، امکان فسخ وکالت را منتفی می کند. بنابراین، نکاتی که باید مد نظر قرار دهید، این است که الف) وکالت به صورت شرط ضمن عقد خارج لازم درج شود، ب) تاکید بر بلاعزل بودن شود، ج) حق توکیل به غیر را فراموش نکنید، در غیر این صورت برای اینکه کار خود را به وکیل دادگستری بسپارید دچار مشکل می شوید.

3. برخورد دادگاههای خانواده در عمل با این وکالت های مطلق ، بحث مجزایی است. اینکه از دور بنشینیم و بگوییم این چیزها فایده ندارد و قضات ضد زن هستند و ...، هیچ دردی را دوا نمی کند. از نظر قانون مدنی ایران، این وکالت کاملا قانونی و لازم الاجراء است. در عمل ممکن است اگر قاضی بخواهد زوجه را اذیت کند، چند ماهی سرگردانش کند. اما نهایتا حتی اگر جلوی اجرای وکالت مذکور را بگیرد، حکمش قابل اعتراض خواهد بود و شانس موفقیت چنین اعتراضی خیلی خیلی بالاست. ضمن اینکه با فراگیرتر شدن چنین وکالت هایی، حتی مغرض ترین قاضی ها هم در عمل ناچار به پذیرفتن آنها می شوند، چرا که دیگر با یک استئنا رو به رو نیستند که بتوانند تفسیر های شاذّ در جهت جلوگیری از به اجراء گذاشتن وکالت زوجه در طلاق ارائه دهند.

4. در مورد مخالفت با وکالت زوجه در طلاق، بحث بیشتر از آنکه حقوقی باشد، فرهنگی است. چنین وکالتی کاملا همسو با ظرفیت های قانون فعلی است و به راحتی زن و مرد را در موقعیتی مشابه قرار می دهد. اما حتی در چنین حالتی، برخی از زنان مثلا متجدد هم وقتی پای برادر و پسرشان در میان است، ابرو بالا می اندارند و می گویند:"زنی که از اول این حرفها را بزند، زن زندگی نیست!!" 

من فکر می کنم حالا که قوه قضاییه و دفترخانه ها، چندان که باید و شاید از ترویج چنین وکالت هایی حمایت نمی کنند، خود ما باید فکری کنیم. 

خواهرمحترم، مادر عزیز! این بار که پسر جوان عضو خانواده ات از خواسته عروس آینده برای داشتن چنین وکالتی گفت، پیش از آنکه رو ترش کنی و خطابه سر دهی در مذمت آوردن اسم طلاق به هنگام بستن پیوند زناشویی، نفسی بکش، یک لیوان آب بخور و فکر کن! فکر کن به زندگی که دو نفر با قصد و رضا شروعش می کنند، که اگر خدای نکرده روزی به مشکل بربخورد، به زور نگه داشتن یک نقر در این رابطه، تنها و تنها، یک رابطه مریض را مریض تر می کند. 

من می گویم حتی یک قدم فراتر برداریم. اگر می بینیم پسرمان، برادرمان و... آنقدر سرش گرم عاشقانه هایش است که مجالی برای فکر کردن به تنظیم روابط حقوقی آینده اش با همسرش ندارد، ما پیشنهاد بدهیم که زن و مرد، هر دو، در مورد این وکالت بخوانند، تحقیق کنند و در نظرش بگیرند. باور کنید گفتن این چیزها بدشگون نیست و حرف زدن در موردشان، زندگی ها را نمی پاشاند! 




  • ۱ نظر
  • ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۱۴
  • دخترچه

بهار آمد و من و خانواده ام در کنار سفره هفت سین کوچکم و در خانه ای که از تمیزی برق می زد، سال را تحویل کردیم. همه چیز آرام بود و من با اینکه خیلی کم دعا خواندم و تا دقیقه آخر در حالا بشین و پاشو بودم، حالم خوش بود.

سال نود و سه برای من سال دگرگونی های عظیم درونی بود. سالی که جرات رو به رو شدن با خودم و پذیرش اشتباهات سبک زندگی ام را به دست آوردم. سالی که در آن قدم های جدید برای اصلاح برداشتم و اثرات این تغییر سبک زندگی را هم به روشنی دیدم.

در این سال بود که با تمام وجود درک کردم که برای شاد بودن نباید منتظر چیزی یا کسی بود. یاد گرفتم که بهترین بودن در چشم بقیه، لزوما داشته ارزشمندی نیست. یاد گرفتم که خودم را بغل کنم و نوازش کنم.

در این سال، بار گذشته آنقدر سبک شد و آن فرد مربوط به گذشته ها، به حدی کم رنگ که دیگر آنچه از گذشته برایم مانده، آن فرد نیست، بلکه اتفاقی است که منِ امروز، بدون آن وجود نداشت.  به علاوه، دو خواستگار غریبه دیدم: هر دو آدمهای خوب، خوب هایی که خوبِ من نبودند. از هر دو آموختم و دعای خیرم را بدرقه شان کردم.

سال نود و سه، سال آغاز ارتباط من با قرآن بود که بخشی از آن را مدیون اتفاقات مربوط به عبور رهگذر هستم. رابطه عاشقانه با خدا را مزه مزه کردم و مست شدم.

جرات شروع به نقاشی را هم در این سال پر برکت به دست آوردم. رنگ بازی کردم و با چرخش قلم مو روی بوم رقصیدم.

توانایی نه گفتن محترمانه به رابطه ای که نمی پسندم هم از دستاوردهای آخر سالم بود.

خدایا شکرت!

امیدوارم همگی سالی پر برکت داشته باشید.



  • ۰ نظر
  • ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۰
  • دخترچه