سبکی این روزها
این روزها فکر میکنم که چقدر سبکترم و چقدر انگار باری از شانههایم برداشته شده.
کمکم چیزها دارد در ذهن و روحم سر جای خودشان قرار میگیرند، همانطور که خانه به لطف مامان مرتب شد. اولویتهای زندگی کمابیش دارند برمیگردند سر جای اولشان.
دانشجویی داشتم که تقریبا تمام درسهایش را افتاده بود. من استاد راهنمایش شدم. کار آسانی نبود. چند روز پیش بالاخره کارش را تمام کرد. بیشتر از ساعات موظفم برایش وقت گذاشتم. اما خوشحالم. انگیزهاش برای ادامه دادن به من هم انگیزه میداد. هنوز نمیدانم پایاننامه را قبول میشود یا نه. تا آخر این هفته با یک استاد دیگر باید تصمیم بگیریم در مورد نمرهاش. چیزی که برای من واضح است پیشرفت قابلتوجه این دانشجو بود.
اول پایاننامهاش نوشته:
To my supervisor, Ms. ..., because with her, I experienced and learned that the disciple can reach and conquer any challenge or goal by having the right mentor. Sincerely thank you for your guidance and support.
خوب میداند که این چیزها نمرهاش را تحت تاثیر قرار نمیدهد و فقط احساس قلبیاش را نوشته که راستش برای من خیلی ارزش دارد.
- ۹۸/۰۵/۲۲
سلام.
شاید بهتر باشه اگه وقت داشتید کتاب بار هستی رو بخونین. میلان کوندرا. :)