رمضان کریم
سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۷:۲۴ ق.ظ
سحر بلند شدم. سالها بود که با ساعتهای عجیب اینجا سحر بلند شدن بیمعنا بود. دیشب اما فکر کردم باید سحر بیدار شوم و همان صبحانه عادی را بخورم. میدانستم غذا خوردن صبحگاهی به من نمی سازد. دعای سحر را که گذاشتم، پرت شدم به قدیمها. به معصومیتی از دست رفته انگار.
من پر از شک و تردیدم. و روحم را مدتهاست که غبار کرفته. و مدتهاست که مدام دنیا را و آدمهایش را در کنار خدایم نشاندهام. اما میدانم هیچ چیز، هیچ چیز در این دنیا و هیچ لحظه و ثانیه سرخوشی و خوشبختی آن حال رمضان را به من نمیدهد.
پارسال شاید یک هفته بیشتر روزه نگرفتم. دچار تهوع مزمن عجیبی شده بودم که شدتش موقع خواب وحشتناک میشد. تا همین دیروز غر میزدم که ماه رمضان چه زود آمد و اینها، اما چیزی ته دلم میگوید کاش بتوانم امسال روزه بگیرم.
- ۰۰/۰۱/۲۴
واای منم همین طورم. از یه طرف غر میزنم، از اون طرف واقعا حسش را دوست دارم. لحظاتش را دوست دارم. لحظه افطار را دوست دارم
انشالله بتونیم در حد توانمون در این ماه سرافراز باشیم