تنیده در هم
يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۱۹ ب.ظ
حرفهایم را در پیشنویس میگذارم و نمیتوانم منتشر کنم.
این روزها زخمی هستم و انگار زخمهای کهنه هم سر باز کردند.
با هجوم درد، اول کم آوردم، بعد جنگیدم و هنوز دارم میجنگم. دیگر میدانم که کل زندگی همین است و همه خوبیهایش با درد در هم تنیدهاند. این زخم دارد کمکم بهتر میشود و من میدانم که زخمهای دیگر در راهند تا آن دمی که آخرین نفس را بکشم.
- ۹۹/۰۷/۲۷
سلام و زندگی همیشه در جریان هست و این نشستنها زمین خوردنها و امیدها همه جزیی از زندگی
امید که لبخند در راه داشته باشی دوستم