گربهدوستی این روزها
مدتی است که به اقبال عمومی به بعضی رفتارها و یا ویژگیها فکر میکنم. ابزار مشاهدهام بیشتر شبکههای اجتماعی است. یکی از ترندهایی که در چند سال اخیر در بین ایرانیان به چشمم آمده، گربه و گربهدوستی است.
من از بچهگی عاشق گربه بودم. پدر و مادرم هم از بچگی گربه داشتند و هیچ وقت تشویق به دوری از گربه نشدم و برعکس، گربه موجودی دوستداشتنی بود برایمان. زمانی که من در راهنمایی و دبیرستان از علاقهام به گربه میگفتم، در بین همسالانم، اه و پیف کردن و ترسیدن از گربه، بسیار رایج بود. یادم میآید دبیرستانی که بودیم، گربه مریضی به حیاط مدرسهمان آمده بود. چند نفری بیشتر نبودیم که برای درمانش پولی جمع کردیم که همان هم البته با اعتراضاتی روبهرو شد. دانشگاه که رفتم، علاقه به سگ، میتوانست نشانهای از مدرن بودن باشد، ولی در مورد گربه اینطور نبود.
چیزی که واضح است این است که در چند سال اخیر مردم ایران، لااقل در شبکههای اجتماعی، حیواندوستتر به نظر میآیند. این موضوع مایه خوشحالی و دلگرمی است. نکته بامزه اش اما این است که گربه داشتن و علاقه به گربه، انگار نشان فرهیختگی هم محسوب میشود این روزها. این که در عرض چند سال، تعداد قابل توجهی از آدمها عاشق گربه میشوند و به آدمهای اطرافشان هم سرایت میکند، پدیده بامزهای است به نظرم. گاهی چیزی در بین آدمهایی که خود را متعلق به طبقه خاصی میدانند آنقدر رایج میشود که انگار شرط نانوشته یا مهر تاییدی است برای اینکه جزء آن دسته قلمداد شوند. برایم جالب است که چطور گاهی رفتارها و علائمی باعث میشود که آدمها را در فلان گروه قرار دهیم بی آنکه ارتباط اصیلی بین آن رفتار و آن طبقهبندی باشد.
حالا البته کاری ندارم به این بخش ماجرا که بعضی آدمها از روی جوگیری حیوان خانهگی میآورند و چه بلاهایی که سر موجود بخت برگشته نمیآورند.
- ۹۷/۰۹/۰۲