«ای وای دارم من از این داستان میترسم!»
يكشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۴۶ ب.ظ
شاید ولی آدم باید گم شود گاهی، تا لذت پیدا شدن را بچشد. یا اصلا دیگر یادش نرود راه را، تا دوباره گم نشود.
شبها گاهی از خواب میپرم و نمی فهمم چه کردهام و چطور نوشتهام داستانم را. چند روزی است که یادم میآید که کسی هست که «واسع» است. یک معنای واسع، دربرگیرنده است. انگار پیچیده باشد دورم. خیالم راحت میشود و آرام میخوابم.
دیشب خواب عجیبی دیدم. داشتم سعی میکردم مسالهای را حل کنم. گفتم راه حلش در به کار بردن فعل گذشته است. و بعد، در مورد ساختار دستوری و نفش فعل گذشته، حرف زدم. شاید هم واقعا راهحل در توجه به زمان گذشته فعل باشد، نمیدانم.
- ۹۷/۰۸/۱۳