Mon coin de solitude

"از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور / تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد"

Mon coin de solitude

"از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور / تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد"

Mon coin de solitude

اینجا کنج تنهایی من است. از بچگی عادت داشتم، جایی از اتاقم را کنج تنهایی بدانم. پشت دری، کنج دیواری و یا کنار شوفاژی. عموما برای هموار کردن لحظات سختم به آن کنج پناه می بردم. این وبلاگ، برای من حکایت همان کنج آشنا را دارد. کنجی که مجال خلوت با خود را برایم فراهم می کند.

بعد از اسباب کشی به اینجاُ متاسفانه هنوز کل آرشیو را نتوانستم منتقل کنم و برخی از پستها هنوز سرجایشان قرار نگرفته اند. نظرات وبلاگ قبلی هم که متاسفانه همه از بین رفتند...

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

سهیلایی که با من ماند

يكشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۱۴ ب.ظ

شماره ۱۷سهیلا را دیدم. خیلی وقت بود که یک فیلم اینقدر درگیرم نکرده بود. من٬ آدم فیلم بینی نیستم به دلایل مختلف. یکی‌اش این است که زود حوصله‌ام سر می‌رود از خیلی از فیلم ها. دیگری‌اش این است که اگر فیلمی را دوست داشته باشم٬ خیلی می‌توانم درگیرش شوم و غرق شوم در دنیایش. گاه٬ مخل آرامش است چنین غرق شدنی. و البته یک سری دلایل دیگر هم هستند. این اواخر که کلا نمی‌توانستم راحت فیلم یا سریال ببینم و تمرکز کنم. این فیلم اما آنقدر آرام کشید مرا با خودش که نفهمیدم دقیقا کی غرقش شدم. چیزی که از سهیلا به دلم نشست این بود که واقعی بود٬ ادا نداشت. عزت نفسش اصیل بود. البته تاکید بر چاق بودنش را دوست نداشتم. انگار القا می‌کرد که آدم‌هایی که تنها هستند٬ لزوما  چیزی در ظاهرشان مطایق معیارهای زیبایی مورد پسند عرف نیست. دلیل تنهایی سهیلا اما چاقی‌اش نبود.

هنوز کلی ایمیل جواب نداده دارم. خانه‌ام شده بازار شام دوباره. رقیه گفته هم را ببینیم و خیلی دلم برایش تنگ شده٬ اما انرژی از خانه بیرون رفتن ندارم. این روزها٬ قاعدتا باید خیلی حالم بهتر باشد. بالاخره باری از روی دوشم برداشته شده و تصمیم سختی را گرفته ام. اما نمی دانم چرا افکار آزاردهنده رهایم نمی‌کنند. میل عجیبی دارم که بر می‌گشتم به ۹ ماه پیش و خیلی چیزها را جور دیگر می‌نوشتم. کاش آن توان تصمیم‌گیری که در مورد کارم به دست آوردم را بتوانم در بقیه زندگی ام هم پیاده کنم.

دیشب خواب دیدم ایرانم. پدر و مادرم خانه کوچکی در شهری کوچک و خوش آب و هوا گرفته بودند. خانه٬ حیاط قشنگی داشت. خوشحال و آرام بودم در خواب. اوضاع ایران٬ نگرانم می‌کند. فکر این که چه قرار است بشود و مردم چه قرار است بکنند و استیصالی که در جواب به این سوالها دارم٬ شده بخش دائمی وجودم. من حتی اگر بخواهم هم بریده نمی‌شوم از ایران. 


  • ۹۷/۰۷/۰۸
  • دخترچه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی