پایان کار!
روزهای آسانی نیست. اعلام تصمیمم نسبت به عدم ادامه کار فعلی٬ غیرمنتظره نبود برای استادهایم. این اما به این معنا نیست که کار آسان و بیدردسری بود. حس و حال چنین گفتوگوهایی چندان دور نیست از تمام کردن یک رابطه عاطفی که خوب کار نمیکرده.
حالا منم و تمام آنچه که باید بسازم. احتمالا درسهایی که در این یک سال گرفتهام٬ جایی به کارم خواهند آمد. آنقدر باتجریه و یا شاید پوست کلفت شدهام که نگذارم حس بیلیاقتی در من ایجاد کنند چنین ناکامیهایی.
با این حال٬ سه ماه پیش رو٬ بی چالش نخواهد بود. از طرفی خوشحالم که قرار نیست باقی سالهایم در محیطی بگذرد که دوستش نداشتم. از طرف دیگر٬ چندان حوصلهای برای طی همین سه ماه را هم ندارم. اما به هر حال٬ کارهای نیمه تمام را باید تمام کرد و باید در روند استعفا هم حرفهای عمل کرد و سایر ملاحظاتی از این دست که نمی شود نادیده گرفتشان.
این روزها، دارم سعی میکنم خودم را از منابع استرس دور کنم. در این مدت٬ چیزهای عجیبی مرا مضطرب کردهاند. همان چیزهایی قبلا حتی توجهم را هم جلب نمیکردند٬ یا حتی ممکن بود موجب خنده ای گذرا شوند، حالم را می توانند دگرگون کنند. برای دور شدن از اضطراب٬ اولین قدم٬ بستن اینستاگرام بود. صفحه خودم را دوست داشتم. صفحاتی که فالو می کردم هم گزینش شده بودند و این اواخر خیلیها٬ از جمله اینفلوئنسرهایی که صادق نبودند٬ را آنفالو کرده بودم. مشکل اما سر زدن به «سرچ اند اکسپلور» بود. اخیرا٬ به شدت به هم می ریختم از محتواهایی که آنجا می دیدم و کامنتهایی که می خواندم. فضای اینستاگرام ایرانی عجیب است و دوست نداشتم تصویرم از جامعه ایران٬ مبتنی بر آن فضا باشد. فیس بوک هم البته مشکلاتی دارد. آن را ولی نگه داشتهام بیشتر برای حفظ ارتباط با دوستان خارجی (حفظ ارتباط با دوستان ایرانی در تلگرام٬ آسانتر است.) و خواندن تک و توک ایرانیهایی که حرفهایشان را می شود جدی گرفت. آن جو خود فرزانه پنداری که در نوشتههای فیس بوکی بعضی از روشنفکران ایرانی است٬ گاه خیلی تهوعآور می شود برایم. طرف با کلی ادا و اطوار و زبان پر تکلّف٬ نوشته بود که به جای عصبانیت از نمایشگاه تهمینه میلانی باید شرمسار بود و نمیتوان خود را منفک کرد از دامن زدن به میانمایگی رایج این روزها. بعد با کلی آب و تاب سعی کرده بود از طبقه فرهنگی بگوید که سلبریتی نیستند اما هم چنان محتواهایی تولید میکنند که به زعم او٬ انگیزه اصلیاش٬ رضایت مخاطب است. نویسنده که در اول نوشتهاش تاکید میکرد که قصد فاصلهگذاری ندارد٬ تمام ویژگیهایی که برای این طبقه برمی شمارد٬ خصلتهایی است که از قضا٬ ربطی به خودش و تصویر خودش در ذهن مخاطب نداشته باشند! و البته٬ در نظر نویسنده، یکی از ویژگیهای آن گروه میانمایه پسند این است که بی وسواس٬ تولید محتوا میکند و به مهارتهایی سر می زند که سر رشته ای از آنها ندارد. و در این میان٬ کسی باید بپرسد که شما که آنقدر دقیق این گروه را شناسایی می کنی و ویژگی هایشان را برمیشماری و رفتارشان را از بعد روان شناختی٬ اجتماعی و... تحلیل میکنی٬ متخصص سوشال مدیا و رفتار آنلاین و هزار جور فن و تخصص دیگر هستی؟ یافتههایت از ویژگی های رفتاری این گروه بر کدام تحقیق آماری استوار است؟ اصلا این میانمایگی چیست که تبرّی جستن از آن٬ مدال افتخار در پی دارد؟ تشخیص اینکه افراد برای رضایت مخاطب مینویسند یا نه٬ بر چه مبنایی باید استوار باشد؟ فعلا اما٬ انگار روزگار رونق چنین انشانگاریهایی است. البته که از دید من نه انشانگاری مشکلی دارد و نه نوشتن مطلب غیرتخصصی. اشکال اتفاقا آنجاست که کسی انشایش را تحلیل جدی تلقی کند!
- ۹۷/۰۷/۰۴