«بر همان عهد که بودیم، بر آنیم هنوز»
يكشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۴:۱۳ ق.ظ
من فکر کرده بودم می شود دست کشید. نشد. نتوانستم. یا شاید خودش نخواست که بشود.
راستش٬ آنقدری نان و نمکش را خورده ام که شرمم شود از اینطور نمکدان شکستن. نان و نمک؟! چه می گویم.
تسلیم٬ ای رقیق اعلی! بندت را بیانداز دور گردنم و هر کجا که خواهی ببر.
- ۹۷/۰۱/۲۶