بار دیگر شهرم
شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۲۰ ق.ظ
صبح جمعه برسی و وقتی همه خوابند وارد حیاط بشی و سروی که دوست قدیمی ات بوده رو از بعد از مدتها نوازش کنی. سروی که هفده هجده سال پیش کاشته شده و از بازسازی کامل خانه و حیاط سالم عبور کرده...
هنوز بوی عید رو نفهمیدم اما شکوفه های دلفریب رو جسته و گریخته دید زدم...
الحمدالله به خاطر همه چیز.
اما خدا جان، میگذاری گله کنم از جان یاری که خیلی بی وفاست، خیلی زیاد؟
- ۹۴/۱۲/۲۲