هی
دوشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۳۶ ق.ظ
ُهیج وقت تصویر زن ضعیف و پر از درد و قربانی را دوست نداشتم. این شعر اما به دلم نشست. عملا همان بازتولید تصویر زن لطیف درد کشیده است، و خودم هم خوب نمیدانم چرا حس بدی به من نداد.
«هی»
رقیقةٌ کأجنحة الفراشات، حزینةٌ تحملُ فی عینیها حزن کل النساء.
عبر کل الأجیال عاشقةٌ مسربلةٌ بالمُر، عاشقةٌ مسربلةٌ بالمُر.
بعشقها المکبوت مدفونةٌ فی کل القبور ، فی کل العصور.
أما آن لکِ أن تنتفضی! أشرقی نجمة صبحٍ لیلکن
تناثری بلوراً أو اشتعلی نیزکاً.
بعشقها المکبوت مدفونةٌ فی کل القبور، فی کل العصور.
فی کل القبور، فی کل العصور.
أشرقی نجمة صبحٍ لیلکن، تناثری بلوراً أو اشتعلی نیزکاً.
أشرقی.
أشرقی...
«او...»
لطیف است مثل بال پروانه
اندوهگین است و اندوه همۀ زنان را در چشم دارد
در همۀ نسلها او عاشق است و زهرچشیده
با عشق فروخوردهاش مدفون است
در همۀ گورها، در همۀ روزگاران
وقتش نرسیده که از جای بجنبی؟
ای ستارۀ صبح مثل گل یاس طلوع کن
مثل بلور پاشیده شو یا مثل شهاب شعله ورش.
شعر: زهیرة صبّاغ
ترجمه: نرگس قندیلزاده
با صدای ریم بنّا بشنوید.
- ۹۷/۱۲/۲۰