Mon coin de solitude

"از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور / تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد"

Mon coin de solitude

"از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور / تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد"

Mon coin de solitude

اینجا کنج تنهایی من است. از بچگی عادت داشتم، جایی از اتاقم را کنج تنهایی بدانم. پشت دری، کنج دیواری و یا کنار شوفاژی. عموما برای هموار کردن لحظات سختم به آن کنج پناه می بردم. این وبلاگ، برای من حکایت همان کنج آشنا را دارد. کنجی که مجال خلوت با خود را برایم فراهم می کند.

بعد از اسباب کشی به اینجاُ متاسفانه هنوز کل آرشیو را نتوانستم منتقل کنم و برخی از پستها هنوز سرجایشان قرار نگرفته اند. نظرات وبلاگ قبلی هم که متاسفانه همه از بین رفتند...

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

هلالی شد تنم زین غم...

چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۰۴ ق.ظ

باران های پاییزی اینجا شروع شده و مدتهاست که پاییز٬ فصل محبوب من نیست. صبح دیر از خانه راه افتادم. در راه٬ سرم را به شیشه پنجره قطار تکیه داده بودم و اشک ریخته بودم. خوبی زندگی در اینجا این است که مرا کاملا ایمن کرده نسبت به ترس از واکنش بقیه. صبح که آدم‌ها را در ترام دیده بودم٬ با خودم فکر کرده بودم که هر آدمی دردی دارد٬ اما خب٬ روی پیشانی‌اش ننوشته دردش را. فکر می‌کردم اما غصه من دارد داد می‌زند خودش را و آدم‌ها از چهره‌ام می‌خوانند که دردی هست.

شب دیر برگشتم. خسته بودم و پر از بغض. دختری باحجاب رو‌به‌رویم نشسته بود و در حال فرستادن پیام بود با گوشی‌اش. گاهی می‌خندید از ته دلش. توی دلم گفتم: همیشه دلت شاد باشد دختر جان.

عصر به نغمه پیام دادم که چقدر چهار سال پیش بچه بودم و چیزی را درد می‌دانستم که فاصله زیادی با درد واقعی دارد. بزرگسالی سخت است. نمی‌دانم که چهار سال بعد هم چنین چیزی خواهم گفت یا نه.

صبح مدام دلم می‌خواست حافظ بگوید که «غبار غم برود». نگفت اما. راه می‌رفتم و ذکر یونسیه را با صدایی لرزان زمزمه می‌کردم. به «انی» که می‌رسیدم٬ انگار نفسم می‌گرفت و چندبار می‌گفتمش. انگار که می‌خواستم مطمئن شوم که هیچ تردیدی در فاعل جمله نیست. شب به حافظ گفتم٬ دو نفرند که باید از هم ببرند. راهنمایی شان کن که چطور دل بکنند. حافظ گفت: «مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو». بعد هم گفت: «دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی/که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو». بااینکه معلوم بود که حافظ حرفهای محرمانه آن دو نفر را خوب دنبال می‌کرده٬ اما جواب سوال را نداد.

  • ۹۷/۰۷/۱۱
  • دخترچه

نظرات (۱)

سلام عزیزم شاید حافظ جواب داده منتها مطابق خواست تو نیست . عشق کمان ابرو خوب است
پاسخ:
سلام. :) چی بگم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی