Mon coin de solitude

"از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور / تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد"

Mon coin de solitude

"از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور / تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد"

Mon coin de solitude

اینجا کنج تنهایی من است. از بچگی عادت داشتم، جایی از اتاقم را کنج تنهایی بدانم. پشت دری، کنج دیواری و یا کنار شوفاژی. عموما برای هموار کردن لحظات سختم به آن کنج پناه می بردم. این وبلاگ، برای من حکایت همان کنج آشنا را دارد. کنجی که مجال خلوت با خود را برایم فراهم می کند.

بعد از اسباب کشی به اینجاُ متاسفانه هنوز کل آرشیو را نتوانستم منتقل کنم و برخی از پستها هنوز سرجایشان قرار نگرفته اند. نظرات وبلاگ قبلی هم که متاسفانه همه از بین رفتند...

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

این روزها و آن روزها

جمعه, ۲۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۲۳ ق.ظ

من تا همین چند وقت پیش نمی دانستم عمو سیبیلو، همان کسی است که گولو به صفحه اش ارجاع داده بود و بعد من به واسطه اش با دکتر تینا آشنا شدم و تا حدی درگیر داستان سلیمه شدم. هنوز هم وقتی یادم می آید جریان سلیمه را دلم گرم می شود. روزهای خوبی بودند آن روزها. چه من این روزها دور است از آن روزهایم.

در این چند ماه فهمیده ام که خیلی چیزها هست که من هیچ نمی فهممشان. که در برابرشان مثل کودکی می مانم که هرچقدر هم تلاش کند به فهمیدن، بیشتر سردرگم می شود. فهمیده ام چیزهایی برای بعضی مردم خیلی عادی است که برای من عادی نمی شود انگار. این شناخت جدید، در دنیای جدیدی را به من باز کرد و من فکر کردم شاید من زیادی سخت گیر بوده ام در مرزگذاری دنیایم ( که البته دنیای  بی اشتباهی هم نبوده است). مدتی سعی کردم پرسه بزنم در آن دنیای جدبد. خب واقعیتش این است که هرچه بیشتر پرسه زدم تا بشناسم آن دنیا را، بیشتر گم شدم و احساس ناامنی کردم. دنیای قشنگی نبود به نظرم. و من این بار صادقانه و آگاهانه راضی ام که عمرم در چنان دنیایی سپری نشد.

بعد از این نمی دانم چه بشود. ولی دوست دارم جوری بشود که بتوانم خودم باشم و درگیر اقتضائات عرضی نشوم. و خب، انگار وضعیت طوری است که در ایران سخت تر است "خود بودن". نه که در جایی که من هستم، خیلی آسان باشدها. ولی به هر حال، حق انتخاب آدمها بیشتر به رسمیت شناخته می شود.


  • ۹۷/۰۴/۲۲
  • دخترچه

نظرات (۱)

سلام
خاطره جالبی را برایم زنده کردی
شکر خدا که آن بنده خدا عملش با موفقیت انجام شد و بعدها شنیدم ازدواج هم کرده اند.
کتاب کی ز مردن کم شدن نوشته آنیتا مورجانی را بهت توصیه می کنم دخترچه. مخصوصا از نیمه های کتاب به بعد خواندنی میشود ... خصوصا اگر دلت باورش کند.
پاسخ:
سلام
خاطره خیلی خوبی است برای من آن ماجرا و جزئیاتی که بعدتر فهمیدم از مقدماتش. :)
ممنونم عمو. میگذارمش در لیستم. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی