طعم افطار با توت فرنگی
اولین روزه را گرفتم و فعلا زنده ام.
وافل در جلسه پروژه، رویکرد همدلانه ای داشت و گفت خودش اصلا موضوع تحقیق دکتری اش را دوست نداشته. هرچند اشاره ای هم کردند که باید یادت بیاد با چه انگیزه ای اصلا درخواست کار به اینجا دادی و ....
جلسه با دانشجوهای جدیدم بد نبود. هرچند خدا می داند تهش چه می شود باز.
انقدر بی وفا هستم که هنوز پیام تبریک تولد تیکا را باز نکرده ام. دلیلش ساده است: هی فکر می کنم زمانی می رسد که فراغت فکرم آنقدر باشد که بتوانم برایش درست وقت بگدارم. نمی رسد انگار آن زمان.
مارا رفته و من ربنای شجریان را گذاشته ام تا با توت فرنگی های که صبح سونیا برای افطارم کنار گداشت، افطار کنم. چرا نمی آید حال و هوای رمضان های قدیمم؟
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
از روزمره ها می نویسم تا فرار کنم از آن حس سنگینی که خفه می کند آدم را.
- ۹۷/۰۳/۰۳