هم مسیر
من خیلی آرامم از دیروز...
شدن و نشدن، موضوعیتی ندارد...
من شک دارم، او شک دارد. گاه هم را نمی فهمیم و برداشت اشتباه میکنیم. گاه باید چندین بار توضیح دهیم. گاه آنقدر با هم میخندیم که شاید ته دلمان بگوییم بعد از احتمالا خداحافظی آخر، دلمان تنگ نمی شود؟ گاه هرچقدر حرف می زنیم، خسته نمی شویم از همدیگر. با همه اینها، سخت است. خیلی سخت...
اما هر دو به هم اعتماد کرده ایم و من این اعتماد را دوست دارم.
مهم راهی بود که تا به اینجا آمدیم. یا به مقصد مشترکی میرسد و یا نه و جایی از داستان، هرکسی به راه خودش میرود. مهم این است که این مسیر، مسیری پر از تجربه های ناب و نو بود.
برایش دعا می کنم. برای خودم هم. اینکه به گم شده هایمان برسیم. اگر تا به حال ندیده ایم، روزی ببینیم گم شده مان را. و اگر دیده ایم اما هنوز ایمان نداریم به یافتنش، ایمان بیاوریم.
- ۹۳/۰۵/۰۱